بدون عنوان
و شب يلدا.ديروز مهد ارشين جشن يلدا رو برگزار كردن.با لباس محلي بايد ميرفت.منم پارچه خريدم وبا مامانم (آنا) شروع كرديم به دوختن.البته هيچ كدوممون بلد نبوديما.حتي بابا جون هم كمك كرد كلي خنديديم.البته اينم بگم ارشين جان نزديك يك هفته اي بود كه مريض بود دهنش افت زده بود.دخترم قشنگم خيلي اذيت شد ودرد كشيد.توي پروسه ي دوختن لباسش بچه ام خوابيده بود.ولي الان كه اينو دارم مينويسم خدارو شكر خوب شده.بهر حال لباس با هر دردسري كه بود دوخته شد .با پولك تزيينش كردم.كلا خوشگل شد.تو مهد ازبچه ها عكس گرفتن.اميدوارم عكساش خوشگل بشن.اماده شد حتما ميزارم تو وبلاگ ارشين.در هر حال شب يلدا پيشاپيش مبارك.(البته شكلك يلدا پيدا نكردم ببخشيدا) ...
نویسنده :
نينا
13:24
جايزه ارشين
ديروز ظهر كه رفتيم دنبال ارشين جان ديدم مربيش يه نامه داد بهم كه نوشته بود واسي ارشين يه جايزه خريداري شود .منم وقتي رسيدم خونه زنگ زدم واز مربيش پرسيدم چرا؟مربيش گفت: ارشين كاملا با اولش فرق كرده هم از لحاظ ارتباط با دوستاش هم از لحلظ رنگ اميزي و همكاري.در واقع عالي شده.كلي هيجانزده شدم.ماهم تهيه كرديم.ولي بدليل اينكه ارشين خانم ديروز يه اسباب بازي خريد ماهم جايزه شو به تاخير انداختيم.ولي واقعا اين موضوع تغيير رو كاملا تو خونه هم ميشه حس كرد. ...
نویسنده :
نينا
11:49
